محمد جواد استادی - دین همواره بخشی جدایی ناپذیر از زیست انسان بوده است. به راحتی می توان ادعا کرد که هیچ پهنه ای از زندگی انسان نیست که پیوند و ارتباطی مستقیم یا غیرمستقیم با مسائل دینی نداشته باشد. جالب آنجاست که باوجود دگرگونی های جهان امروزین و تقویت انگاره های مادی، دین به دلیل ارتباط با فطرت انسانی همچنان از ضریب نفوذ ویژه ای برخوردار است.
یکی از عرصه های نمود دین و باورهای دینی، فضاهای هنری است. مروری بر آثار درخشان هنری در درازنای تاریخ، به خوبی بروز و ظهور دین را در نگاه هنرمندان و آفرینش های ایشان نشان می دهد. نکته دیگر آن است که طرح مسائل برآمده از دین در قالب آثار هنری در دو تراز و شیوه قابل پیگیری است. در بسیاری از موارد، نهادهای متولی امور دینی به طور روشمند و ساختاری کوشش کرده اند از زبان هنر برای گسترش و تبلیغ آموزه های دینی بهره برند. به عنوان مثال مروری بر تاریخ هنر نشان می دهد کلیسا در دوره هایی به این امر اهتمام ویژه داشته است. در شکل دوم هنرمندان و افرادی که در پرتو مکاتب دینی آموزش دیده اند و متأثر از تکالیف و باورهای دینی خود بوده اند، بی آنکه اجباری داشته باشند، خودخواسته به ترویج باورهای دینی خود پرداخته اند. هر دو این صورت ها در همیشه تاریخ وجود داشته و ادامه یافته اند، هرچند شکل اول در بسیاری از نقاط جهان به ویژه جهان مسیحیت به دلیل چیرگی رویکردهای مادی گرا و تضعیف نهاد دین به مرورزمان کمرنگ تر شد، ولی رویکرد دوم همواره جریان داشته و قابل پیگیری است.
با شکل گرفتن سینما و قدرت یافتن روزافزون آن، به زودی این هنر، برجسته ترین محمل عمومی هنری برای طرح مسائل و باورهای دینی شد. زبان قدرتمند، مخاطب وسیع، جذابیت بی سابقه و عمق نفوذ ویژه که به سینما جایگاهی ویژه داده بود، موجب شد باورمندان دینی از این زبان برای طرح دیدگاه های خویش بهره برند.
حضور فیلم سازانی چون روبر برسون، کریستف کیشلوفسکی و همانند آن ها نشان می دهد درهرحال نگره های دینی همچنان مهم بوده اند و حجم انبوه آثار سینمایی که با رویکردهای دینی ساخته شده اند از پیوند جدی سینما با دین نشان دارد. این ارتباط در فضای سینما، با ترکیب هایی چون سینمای دینی، سینمای استعلایی، سینمای مذهبی، سینمای معناگرا و امثال آن طرح شده و زمینه نظری نیز یافته اند.
پس از انقلاب اسلامی ایران، پیوند نگره های اسلامی با فضای سینما به شکلی جدی تر طرح شد. ایجاد نهادها و گروه هایی تخصصی که به مسئله هنر و دین می پرداختند، نقطه عطفی در تاریخ ایران برای تحقق هنر دینی و اسلامی بود. ساخت یافتن مرکزی چون حوزه هنری انقلاب اسلامی در عرصه های گوناگونی چون آموزش، پژوهش و تولید به ویژه در زمینه سینما، فضایی ویژه و قابل توجه برای تولید آثار سینمایی با مضامین دینی و اسلامی در ایران را فراهم آورد.
به طور طبیعی در سال های نخست به دلیل تبیین نشدن مفهومی و تکثر موضوعی و نگره های بسیار گوناگون به مضامین دینی و پالایش نشدن اندیشه و افراد، آثار گوناگونی تولید شد که بسیاری از این آثار به شکل روبنایی به دین و مسائل دینی پرداختند. در واقع می توان این گونه گفت که درکنار جریان تولید، هیچ گاه جز برخی کوشش های پراکنده، کنکاشی جدی و شایان توجه درباره مبانی نظری رابطه دین و سینما صورت نگرفت. آشکار است که بدون د رنظر گرفتن بنیادهای نظری برنامه ریزی برای تولیدات برآمده از معارف دینی نتیجه بخش نخواهد بود. نبود سیاست گذاری فرهنگی هنری، بی توجهی نهاد دانشگاه به پیوند دین و هنر، بی توجهی به رویکردهایی چون رابطه فقه و هنر و مواردی ازاین دست موجب شد آن گونه که بایدوشاید از قابلیت های زبان هنر برای انتقال آموزه های دینی بهره نبریم.در میان همه آموزه ها و معارف دینی، پنداره «زیارت» را می توان دال مرکزی و گفتمانی انقلاب اسلامی دانست. مطالعات و بررسی های گوناگونی درباره ارتباط زیارت و بهره بردن از جنبه های معنی آفرین آن در زندگی اجتماعی انجام شده است، ولی هرگز گامی جدی درجهت امتداد بخشیدن به زیارت در زندگی اجتماعی و عرصه های گوناگون آن صورت نگرفته است؛ به عبارت بهتر، زیارت از ظرفیت گفتمانی ویژه ای برخوردار است که بسیار وسیع تر از تراز مناسک می تواند به لایه ها و مؤلفه های زندگی انسان معنی و جهت بخشد.
خارج از بایستگی اصلاح نگاه تقلیلی به زیارت به ترازی وسیع تر و مبنایی، لازم است با ابزارهای موجود و مؤثر، زیارت را به جریان جاری زندگی مردم متصل کنیم. نکته این است که آموزه های برآمده از زیارت به عنوان یک کلان مفهوم فرهنگی دینی، تنها به شیعیان و مسلمانان اختصاص ندارد و می تواند برای اقشار و باورهای گوناگون معناساز باشد. یکی از ابزارهای مهم در جهت ترویج ارزش های اجتماعی و رفتاری برآمده از زیارت در جامعه، استفاده از رسانه با رویکرد تقویت و گسترش گفتمانی است. در میان رسانه ها نیز سینما به دلیل برخورداری از شیوه روایت داستانی، سرگرمی سازی و جذابیت زیاد بیشترین ظرفیت را برای تأثیرگذاری غیرمستقیم بر افراد دارد. ازاین رو بایسته است با توجه به اینکه در جامعه اسلامی و معتقد به اسلام سیاسی، زیارت را دال مرکزی گفتمانی لحاظ می کنیم، نسبت سینما و این پنداره مهم تبیین و مشخص شود.
به طورکلی بررسی آثار سینمایی ساخته شده در دهه های گذشته نشان می دهد که هیچ عزم سیاست گذارانه و جدی برای طرح مفاهیم رضوی با زبان سینما وجود نداشته است. آنچه رخ داده، به طورکلی بر مبنای علاقه و ارادت شخصی فیلم سازان به حوزه زیارت و معارف رضوی بوده است. البته این رویکرد با آسیبی جدی روبهرو بوده است. بسیاری از فیلم سازان بر اساس درک و دریافت شخصی خود به موضوع مهم زیارت پرداخته اند که ضمن ارزشمند بودن می تواند با خطاهایی رو به رو باشد. صریح تر آن است که معمولا سینماگران جنبه های روبنایی و سطحی را در نظر گرفته اند و از لایه های مناسکی عبور نمی کنند تا به هسته مرکزی، معنابخش و ناب دینی دست یابند. هرچند چنان که اشاره شد، بخش مهمی از این آسیب بر گردن سیاست گذاران فرهنگی و سینمایی است.
بیشتر آثار ساخته شده درباره مفهوم «زیارت» در چارچوب آثار مستند قرار می گیرند که ویژگی های معماری و هنری کالبدی حرم مطهر رضوی را موضوع پرداخت خویش قرار می دهند. آثار کوتاه و هنری دیگری که در این فضا ساخته می شوند، بیشتر بر جنبه های صرفا احساسی تأکید دارند و جنبه ها و لایه های زیرین معرفتی را مدنظر خویش قرار نمی دهند. در حوزه آثار سینمایی داستانی نیز نگاه به زیارت چنان که اشاره شد، روبنایی بوده و اقدامی جدی در جهت فراوری لایه های اجتماعی و فرهنگی زیارت و نفوذ آن ها به زندگی عمومی دیده نمی شود. به عنوان نمونه فیلم سینمایی «دو چشم بی سو» که در نخستین سال های پس از انقلاب اسلامی ساخته می شود، رویکردی مرسوم به مقوله زیارت دارد و به مسئله شفا می پردازد؛ این در حالی است که «زیارت» مفهومی بسیاری کلان تر و ژرف تر از مسائلی چون معجزه است. در واقع نباید زیارت را به مقوله ای چون معجزه خلاصه کرد و باید شاهد جریان سازی آن در همه زیست خود باشیم. دیگر آثار سینمایی نیز که در سال های بعد ساخته می شود، حرم مطهر یا مشهد مقدس را تنها بستری برای مرور زندگی شخصیت های داستان ها و تحولات رفتاری آن ها در نظر می گیرد. سه گانه های رسول صدرعاملی، بیا از گذشته حرف بزنیم حمید نعمت ا...، دعوت نامه مهرداد فرید و امثال این فیلم ها به هسته مرکزی زیارت نمی پردازند و زیارت و مشهد را بهانه ای برای روایت های خود قرار می دهند یا تنها به جنبه های محسوس و بیرونی زیارت می پردازند که جنبه ای تقلیلی دارد.
این سطحی ترین و معمولی ترین رویکرد به مقوله زیارت است و در شأن سینمای جمهوری اسلامی ایران نیست. آنچه امروز به عنوان نخستین گام برای استفاده از زبان سینما به منظور انتقال آموزه های رضوی نیاز داریم، توجه به سیاست گذاری در این حوزه است. امروز باید زمینه فراوری و تبدیل این مفاهیم در قالب و ساختار آثار داستانی در درجه نخست و پس ازآن تبدیل شدن به قالب های سینمایی را برنامه ریزی کنیم.
منبع: شهرآرا
نظر شما